گیلداگیلدا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ گیلداوبلاگ گیلدا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

دختر بهاری ما

چند ماهی که گذشت

سلام عشقدونه چند ماهی گذشته و چیزی برات ننوشتم اومدم همشو یکجا بنویسم. دوست عزیزمون کرونا که موندگار شده و قصد رفتن نداره و داره باهامون زندگی میکنه. 21 اردیبهشت یعنی فردای تولدت با رعایت کامل موارد ایمنی رفتیم برا واکسن 6 سالگیت که وقتی برگشتیم خیلی خوشحال بودی ازینکه دیگه واکسن آخره. تا چند روزم دستت درد میکرد و تکونش نمیدادی. مرکز بهداشتم واسه اینکه دردش زیاد بود زد به دستت و گفت به پات نمیزنه که بتونی راحت راه بری. برات کمپرس آب سرد میذاشتم و استامینوفن بهت میدادم تا دردت کمتر شه. به خاطر کرونا اسباب بازیاتو شستم که این عکس یک صدم اسباب بازیاته! یه روز غروبم تو خلوتی رفتیم بازار گل و چند تا گلدون و خاک و بذر خر...
31 تير 1399

پیش دبستانی آنلاین

سلام عشقدونه به خاطر موندگاری کرونا پیش دبستانیتون کلا آنلاین برگزار شد و کلی تو خونه با هم کاردستی و نقاشی و تکلیف انجام دادیم. یه روز رفتم کتابا و وسایلتو تحویل گرفتم و بعدش دیگه آنلاین مربیتون تکلیف میفرستاد و ما انجام میدادیم. کارت پیش دبستانیت بخشی از تکالیفی که جذابتر بود :) و یه سری از تکالیف ریاضی و علوم و نگاره و آواشناسی که به صورت م...
31 تير 1399

تولد 6 سالگی

سلام عشقدونه بالاخره روز تولدت رسید عشق من تولدت مبارک. قرار بود امسال تو پیش دبستانی برات تولد بگیرم که به خاطر کرونا همه چی کنسل شد و تولد سه نفره گرفتیم. تولدتو با تم تاج گرفتیم و کیک تولدو خودمون پختیم که خیلی سعی کردی تو درست کردنش کمک کنی. برای کادوی تولدتم خیلی وقت بود خونه عروسکی چوبی میخواستی که اینترنتی سفارش دادم برات ساختن. خیلیم خوشگل شد و هردومون عاشقش شدیم. بازم تولدددددددددددددددددددت مبارررررررررررررررررررک زندگیموووووووووووون. حالا بریم سراغ عکسای پرنسس مامان ...
20 ارديبهشت 1399

عید 99 مبارک

سلام نفس مامانی و بابایی، گیلدای قشنگم، سال 98 هم تموم شد و حدود 6 ساعت دیگه عیده. لحظه تحویل سال 1399 سال موش جمعه اول فروردین ساعت 7 و 19 دقیقه و 37 ثانیه امیدوارم امسال برای دختر نازم ، همسر مهربونم، خونوادم و دوستای گلم و همه مردم ایران سال خوبی باشه و همه سالم باشن و زودتر از شر بیماری کرونا خلاص شیم و ازین قرنطینه خونگی دربیایم. برای دختر گلم آرزوی سلامتی، عاقبت به خیری، شادی، عمر طولانی و آرامش دارم و همینطور برای همه. برات سفره هفت سین چیدم که با وسایلی که تو خونه داشتیم چیدیمش و چیزی نخریدیم. تخم مرغارو هم با همدیگه رنگ کردیم و سنجدم از پارسال عید تو یخچال داشتیم برا همین سالمه و خراب نشده. برای شامم ماهی درست کردم. لباس...
1 فروردين 1399

خاطرات پیش دبستانی6 +70 ماهگی

سلام به دردونه خونه امون این ماه به خاطر کرونا پیش دبستانی تعطیل بود و خودمون تو خونه پیش دبستانی باز کردیم. مدیرتون خبرنامه ماه اسفند رو تو کانال تلگرامتون فرستاد و از روی اون باهات کار میکردیم. شعرا و سوره عصر رو حفظ کردیو لغات زبانو بهت یاد دادم و کارای عملیم انجام دادیم. چند نمونه اش که عکس گرفتم: آزمایش تبدیل آب به یخ و بخار آموزش تغییرات گیاهان جوونه زدن دونه ها کلاس موسیقیتم به صورت غیر حضوری و آنلاین برگزار شد. مربیت فیلم آموزشی میگرفت و میفرستاد و ما تو خونه باهات کار میکردیم. روز یکشنبه 18 اسفند روز پدر بود که ازونجایی که باباها شانس ندارن این روز افتاده بود 8 مارس یعنی روز جهانی زن و ا...
29 اسفند 1398

خاطرات پیش دبستانی5 +69 ماهگی

سلام به دردونه خونه امون روز چهارشنبه 2 بهمن داشتیم ناهار میخوردیم که تا خواستی ته دیگ بخوری گفتی مامانی چرا اون عقب دندونم درد میگیره ته دیگ میخورم و وقتی نگاه کردم دیدم اون عقب دندونت تازه نیش زده و چیز سفت میخورده بهش لثه ات درد میگرفته. و به این ترتیب اولین دندون دائمیت که آسیای بزرگ اول پایین سمت چپ باشه تو پنج سال و هشت ماه و دوازده روزگی درومد. نکته جالبش اینه که اولین دندون شیریتم تو بهمن ماه و تو هشت ماهگی درومد. دومین دندون دائمیت یعنی آسیای بزرگ اول پایین سمت راست هم روز جمعه 4 بهمن تو پنج سال و هشت ماه و چهارده روزگیت رویت شد. سومین دندون دائمیت یعنی آسیای بزرگ اول بالا سمت چپ هم روز چهارشنبه 30 بهمن تو پنج سال و نه ماه ...
6 اسفند 1398

خاطرات پیش دبستانی4 +68 ماهگی

سلام به دردونه خونه امون روز شنبه 7 دی مانور زلزله داشتین. روز دوشنبه 9 دی اردوی فکربازیا داشتین. تو گروه های چند نفره تو غرفه ها تقسیمتون کردن تا کنترلتون راحت تر باشه. اینام فقط عکسای گروه شماست. روز پنجشنبه 19 دی تهران برف اومد که با محمدماهان اینا رفتیم برف بازی. روز جمعه 27 دی رفتیم سینمای باغ کتاب و انیمیشن فروزن رو دیدیم. شب قبلش تو پیج باغ کتاب دیدم که انیمیشن فروزن رو گذاشتن. ازونجایی که به شدت از سینما بدت میومد و یه جورایی شاید میترسیدی با اینکه تا حالا نرفته بودی و فقط تو تی وی دیده بودی، گفتم بهترین فرصته که بب...
6 بهمن 1398

خاطرات پیش دبستانی3+67 ماهگی

سلام به دردونه خونه امون روز سه شنبه 5 آذر کتابخونه اتون بازگشایی شد و بهتون کتاب امانت دادن. روز دوشنبه 18 آذر عکاسی با تم یلدا ازتون انجام شد. این عکسارو از رو کنتاکتای کوچولو گرفتم واسه همین واضح نیست. عکسای اصلی به خاطر آلودگی هوا و تعطیلی مدارس هنوز آماده نیست. جشن شب یلدام قرار بود روز شنبه 30 آذر برگزار بشه که اونم به خاطر تعطیلی برگزار نشد و به جاش یکشنبه 8 دی یه جشن کوچولو گرفتین و بهتون ژله دادن و کارت تبریک یلدایی درست کردین. امسال ششمین یلدات بود و هفتمین سالروز تعیین جنسیتت که امسال شب یلدا پدرجون و مامان جون پیشمون بودن بعد از 5 سال چون اولین یلداتم کنار ما بودن ...
9 دی 1398