از تولد تا 8 روزگی گیلدا
و دختر عجول ما بدینسان دیده به جهان گشود:
روز شنبه 20 اردیبهشت از صبح کمی درد داشتم غروب رفتم دکتر بهش در مورد دردام گفتم قرص هیوسین داد گفت یه دونه بخور اگه انقباض زایمان نباشه خوب میشه اما نشد بلکه فاصله اش کمتر و منظمتر شد و این یعنی گیلدا جونم عجله داشت برای ورود به دنیا. با دکتر تماس گرفتم گفت برو بیمارستان منم میام. رفتم بیمارستان اماده ام کردن تا گیلدای عجول مامانو به دنیا بیارن. تو اتاق عمل خواستن بی حسم کنن مثل اینکه آمپول رو جای درستی نزدن بی حس نشدم آخرش بیهوشم کردن و گیلدای خوشگلم در روز شنبه 20 اردیبهشت 1393 مصادف با 10 رجب 1435 و 10 می 2014 ساعت 23 در 38 هفته و 4 روزگی در بیمارستان پاسارگاد تهران زیر نظر دکتر فریبا محقق حضرتی با وزن 2710 و قد 49 چشمای خوشگلشو به دنیا وا کرد.
روز دوشنبه 22 اردیبهشت در 2 روزگی دخمل مامان منو گیلدا از بیمارستان مرخص شدیم و گیلدا تو این روز اولین لبخند قشنگشو به ما نشون داد من و بابایی برای دخملم یه گردنبند به اسم خودش سفارش دادیمو بش هدیه کردیم پدرجون و مامان جون (پدر و مادر مامانی) واسه دخملم سکه خریدن دستشون درد نکنه خیلی هم واسه من و دخملم زحمت کشیدن ما دوستشون داریم.
روز سه شنبه 23 اردیبهشت مصادف با 13 رجب روز پدر در 3 روزگی گیلدا اولین حمومش رو رفت.
روز چهارشنبه 24 اردیبهشت در 4 روزگی با بابایی و پدرجون (پدر مامانی) برای انجام تست غربالگری گیلدا رفتیم مرکز بهداشت که از پاشنه پاش خون گرفتن جیغ میکشید بچم فداش بشم . همونجام براش پرونده تشکیل دادیم واسه معاینه ماهانه و واکسناش.بعد رفتیم بیمارستان پاسارگاد تا متخصص اطفال دخترمو معاینه کنه و همچنین انجام شنوایی سنجی و تعیین گروه خون و گواهی ولادت گیلدا جونم رو گرفتیم بعد بابایی رفت واسه دخترم شناسنامه گرفت.
روز پنجشنبه 25 اردیبهشت در 5 روزگی بابایی رفت واسه گیلدا جونم دفترچه بیمه گرفت. امروز اختر خاله (خاله مامانی) اومد دیدن دخملم و براش یه ست لباس چند تیکه و یه هزارپای خوشگل خرید.
روز جمعه 26 اردیبهشت در 6 روزگی گیلدا دومین حمومش رو رفت و بند نافشم افتاد.
و امروز دخترم 8 روزه شد 8 روزگیت مبارک عاشقتم بوووووووووس.
اینم چند تا عکس از گیلدا جون ما و کادوهاش: