تولد و واکسن چهار ماهگی
دختر گلم 4 ماهگیت مبارک. کلی بزرگ شدی نازنینم
وای از دست جیغ کشیدنات وااااااااااااااااااااااااااای آدم سردرد می گیره دخترم
اول 3 ماهگیت بود که شروع کردی بلند بلند خندیدن و قهقهه زدن البته فقط وقتی مامان جون (مامان مامانی) باهات بازی میکرد اما تا اومدم فیلم بگیرم دیگه نخندیدی بعد اون چند بار بلند خندیدی اما خیلی کم.
می تونی وقتی دراز کشیدی غلت بخوری
دوست نداری دراز بکشی و همین میگذارمت با تمام قدرتت می خوای بلند شی و بنشینی.
آدم ها رو خیلی خوب از هم تشخیص میدی
اصلا طاقت نداری کسی بهت بی محلی کنه و سریع گریه می کنی و میخوای همش پیشت باشم
کلمه مه مه رو تو گریه هات خیلی خوب میگی ولی فکر کنم هنوز این کلمه رو خوب درک نکردی
با عروسکات بازی میکنی. گازشون میزنی و پرتشون می کنی یه طرف دیگه
تلویزیون دوست داری و کارتون هم نگاه می کنی
موقع غذا خوردن انقدر با حسرت به غذاها نگاه می کنی که آخر دلم آتیش می گیره.
و می رسیم به جای غم انگیز داستان....
صبح با بابایی رفتیم واکسنت رو زدیم
اول که زد گریه نکردی و موقع درآوردن آمپول جیغ زدی و گریه کردی
خلاصه 4 ماهگیت رو با همه قشنگیهاش و سختیهاش پشت سر گذاشتی و 1 ماااااااااااااااااااااااااااه بزرگ تر شدی گلم.
اینم کیک تولدت که خودم پختم: