دهمین دندون+ یه اتفاق+ باغ پرندگان
سلام عزیزم
اول اینکه دهمین دندونت روز شنبه 3 مرداد 94 در 14 ماه و 14 روزگی خودشو بهمون نشون داد.
دوم اینکه قرار بود اینجا فقط از چیزای خوب بنویسیم اما نمیشه چیزای بدم جزو خاطراته و این اتفاق بد، این بود که تو این هفته دختر خوشگل من انگشت کوچولوشو کرد تو چشش و چون یه کوچولو ناخون داشت(یکی دیگه از معضلات ما که نمیذاری ناخونتو بگیرم) سطح قرنیه اش رو خراشید ما که فکر نمیکردیم این اتفاق افتاده باشه گفتیم دستت خورده به چشمت خوب میشه فقط شستشوش دادیم بعد دیدیم نه مثل اینکه درد داری وقتی دست میزنی جیغت میره هوا سریع بردیمت بیمارستان کودکان تهران اونجا دکتر دید و قطره نوشت اما گفت برید پیش متخصص با دستگاه ببینه واسه اطمینان، از همونجا رفتیم بیمارستان امام حسین پیش فوق تخصص چشم با دستگاه دید و گفت بله خانم خانما خرابکاری فرمودن گفت با همین قطره تا سه روز خوب میشه اما فردا بیارین ببینم چون بچه است نمیتونه دردشو بگه.اومدیم خونه تا ساعت 3 نخوابیدی و گریه میکردی از درد منم همراهت گریه میکردمو آیت الکرسی خوندمو دعا کردم که تا صبح خوب شی، آخرم به زور استامینوفن خوابیدی.خدا رو شکر تا صبح خوب شدی وقتی از خواب پا شدی دیگه درد نداشتی بابایی نرفت سر کار و بردیمت بیمارستان دکتر دید گفت خوب خوب شدی و خراش بسته شده آفرین دختر فسقلی اما قوی من. اونجا یه آقای منشی بود که اومد دستتو بوسید توام مثل شاهزاده ها دستتو گرفتی ببوسه اون آقاهه هم گفت دخترتون ذات سلطنتی داره خودش دستشو میاره ببوسی(از همون نوزادی اینجوری بودی).
سوم اینکه جمعه 9 مرداد در 14 ماه و 20 روزگیت هم با پدرجون اینا که اومده بودن تهران(البته همین امروز رفتن)، رفتیم باغ پرندگان لویزان که یه جورایی اولین باغ وحش رفتنت حساب میشه. پرنده ها رو که میدیدی جیک جیک میکردی الهی فدات شم.