3.5 سالگی
3.5 سالگی گیلدای خونه ما 3.5 ساله شد. شیطون و بلا و شیرین زبون.
در طول روز کلا مشغول بازی هستی و یه دقیقه نمی شینی و کل خونه همیشه پر اسباب بازیه، بعضی وقتها که خسته میشم و کلی هم کار دارم برات کارتون میذارم تا بشینی یکم ،منم هم استراحت کنم هم به کارهام برسم،
کارتون ماشا ومیشا رو دانلود کردیم و خیلی دوست داری و همیشه میبینی، یه سری از قسمتهاشم که دانلود نکردیم و برنامه باب اسفنجی رو تو لب تاپ آنلاین میبینی قشنگ کار با لب تاپو یاد گرفتیو خودت تک تک فایلها رو باز میکنیو میبینی.
تو عکس اطرافت پر اسباب بازیه
دختر بااحساسم روزی چندبار به من و بابایی مخصوصا من ابراز احساسات میکنی و هی منو بغل میکنیو میبوسی که باعث حسادت میشی هر سری که عزیز میاد خونه امونو اینارو میگی عزیز با یه حالتی میگه اوه چه مامانشو تحویل میگیره
و این ماه که خونه امون بود به زور میگفت به منم بگو دوست دارم
اما هرکاری کرد نگفتی: مامانی دوست دارم... بابایی دوست دارم ... مامانی عاشقتم ... عزیزم , خوشگلم ، مامانم ... از جمله کلمات عاشقانه گیلدا به ما.
به کتاب داستان و قصه علاقه زیادی داری و با دقت گوش میدی... تقریبا همه کتاب داستاناتو مخصوصا شعرارو یاد گرفتی و کامل تا اخرش میخونی. انقد قبل خواب برات کتاب خوندمو قصه گفتم واقعا خسته شدم واسه همین یه برنامه قصه گوی صوتی دانلود کردم تا گاهی کمکم کنه و برات قصه بگه. تو قصه هاشم عاشق قصه بلبل زیبا شدی فقط به خاطر اینکه شخصیت قصه اسمش علی!
هرکاری برات میکنم سریع تشکر میکنیو میگی مرسی یا ممنونم.
یه چیزیم میخوای میگی لطفا یا خواهش میکنم.
یکی از ویژگیهات اینه که یک لحظه نمیتونی اروم بشینی تا من یک عکس ازت بگیرم واسه همین دیگه زیاد عکس نداری.
تازه شکلکم در میاری. خنده زوری هم میکنی.
موفرفری جذاب مامان
برای تعطیلات اربعین پدرجون و مامان جون اومدن اینجا و کلی از دیدنشون خوشحال شدی. همش میگفتی مامان جون دوست منه، برو برا خودت یه مامان دیگه پیدا کن.
وقتی رفتنم کلی گریه کردیو همش میگفتی مامان جون باید پیش من بمونه.
این گهواره رو مامان جون برات خریده. ملافه عروسکو انداختی رو خودت و ملافه خودتو انداختی رو عروسک
3.5 سالگیت مبارک دخترک عزیزتر از جانم...
کاردستیامون
انگور
سفینه فضایی
نقاشی با دستامون
نقاشیای گیلدا
آدم
درخت
خونه و گل
ماشین
