14 ماهگی عسل مامانی
سلااااااام به شیرین عسل مامان .این ماه اومدیم شمال الان ماه رمضونه روز اول اومدیم و قراره تا آخرش بمونیم شایدم بیشتر. اومدیم اینجا تا تو راه رفتن تسلط کامل پیدا کنی که خدا رو شکر به خواسته امون رسیدیم آخه خونه خودمون کوچیکه تا راه بری خوردی به دیوار، منم روزه میگیرم تنهایی دنبالت دویدن برام سخت بود اومدیم اینجا تا بقیه کمک کنن تو نگهداری از دخمل وروجکم. اینجام کلی گشت و گذار کردی از مهمونی گرفته تا پارک و دریا و رستوران و ...کلی هم ددری شدی هر کی میخواد بره بیرون میخوای باهاش بری همه باید قایمکی برن بیرونو از دستت فرار کنن. مامانی قربون همه شیرین کاریات برم که برا همه عزیزی دلبرکم. ماه عزیزم، چهارده ماهگیت مبارک. هر روز بیشتر از دیروز دوستت دارم ماشالله خیلی بازیگوش شدی و اصلا یه جا بند نمیشی. هر روز از روز قبل توانمند تر وشیرین تر میشی. راه رفتنت دیگه کامل شده و قشنگ راه میری..........گاهی اوقاتم میدویی ولی تعادلتو از دست میدی. برای خودت آواز میخونی..... دایره لغاتت بیشتر شده اما از نوع خودت و اسم خودتو میگی البته میگی گیدا، شی شی (ماشین) ، عسیسم(عزیزم)(من همیشه بت میگم عزیزم تو هم یاد گرفتی خیلیم خوشگل میگی با ناز و عشوه)، ایو(الو)، دایی، دالی ، پجی(پدرجون)، عیی(علی)، خسی(خرسی)، دشویی(دستشویی)،جیک جیک، باسی(بازی)، ناسی(نازی)، سیزنی(سیب زمینی)، په په(پی پی)، کش(کفش)،تاتاسی(تاب تاب عباسی) و یه چیزایی شبیه بریم و دیدی و کجایی و بگیر و چند کلمه دیگه رو قشنگ تلفظ میکنی البته هر وقت که دلت بخواد و حالشو داشته باشی میگی وگرنه اگه رو فرم نباشی هر چقد ما خودمونو بکشیم نمیگی. هر وقت میبرمت دستشویی خودت دست و صورتتو میشوری انقد ناز دست میکشی رو صورتت که آدم میخواد بخورتت. عزیز دلم چند وقتیه که باهات بازی هایی از نوع فکری و تمرکز انجام میدیم...جدیدن هم تقلید حرکاتو یاد گرفتی.... مامانی چن وقته اجازه گرفتن رو یاد گرفتی و زمانی که میخوای چیزی رو برداری وقتی بهت میگیم " اجازه بگیر" جفت انگشتهات رو میاری بالا وای وقتی که این حرکت رو انجام میدی دلمون برات ضعف میره. لیوان آبو خودت میگیریو آب میخوری. دست و دلباز و موقع غذا خوردن به همه غذا میدی اما خودت نمیخوری اما عاشق میوه ای مخصوصا گیلاس و آلبالو. دختر مهربونم وقتی عروسکاشو میبینه بغلشون میکنه بوس میکنه.بلده الکی بخنده و سرفه کنه ، دستشو میذاره روسرشو الکی گریه میکنه .بلده چشمک بزنه،البته دو تا چشماشو باهم می بنده و باز می کنه... از نیم پله هم میتونه بالا و پایین بره اما از پله میترسه .چیزایی که میچرخه(پنکه ، ماشین لباسشویی و...) رو دوست داره و همش دور و برشونه .عاشق پیاده رویه. کاربرد وسیله ها رو میدونه مثل برس ، کلید ،کنترل. گوشی وهر چیز شبیه به اونو بر میداری ومیذاری دم گوشت وحرف میزنی گاهی هم ساکت میشی مثلا به صحبت کسی که اونور خطه گوش میدی ..اخم میکنی حین حرف زدن وتن صداتو بالا پایین میکنی....خدایا خیلی دوست دارممممممممممممممممممم....خدایا هزاران مرتبه شکرت. مثل همیشه خودت یار و یاورش باش.
اینم عکسهای این ماهت: