گیلداگیلدا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
وبلاگ گیلداوبلاگ گیلدا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

دختر بهاری ما

دومین ماهگرد گل دختری

قشنگ مامانی دو ماهه شد هورا. قربون گل دخترم برم که روز به روز داره بزرگتر میشه. راستی دیروز که واکسن زدیم خدا رو شکر تا حالا تب نکردی. ایشالله همیشه صحیح و سالم باشی و 120 ساله شی. میخواستم برای تولدت کیک درست کنم اما چون فردا میخوایم دوباره به مدت یک ماه بریم شمال کلی کار داشتم و نرسیدم کیک درست کنم ایشالله تولد سه ماهگیت. تولدت مبارک من و بابایی خیلی دوست داریم. بوووووووووووووس. ...
20 تير 1393

واکسن دو ماهگی گل دخترم

سلام عزیزم مامانی امروز پنجشنبه 19 تیر واکسن دو ماهگیتو زدیم (چون 20 تیر جمعه است) من خیلی استرس داشتم. صبح زود بیدار شدم گل دخترمو آماده کردم و با بابایی بردیمش مرکز بهداشت. بعد از اندازه گیری قد و وزن رفتیم واسه واکسیناسیون. چون من دل نداشتم دادمت بغل بابایی. دو تا واکسن به پاهاش زدن بعدم قطره فلج اطفال رو بش دادن. نازگل مامان خیلی گریه کرد و به وضوح درد رو میشد تو قیافه اش دید حیف که واسه سلامتیش مهمه. باباییش بردش بیرون راهش برد تا گریه اش بند اومد و چون قبلش استامینوفن بش داده بودم کم کم اثر کرد و خوابید. وقتی اومدیم خونه خوابید منم به فاصله 4 ساعت استامینوفن رو تکرار کردمو کمپرس سرد گذاشتم رو پاش. به خاطر خوردن استامینوفن دختر ش...
19 تير 1393

اولین روز تنهایی من و مامانم

امروز یکشنبه اول تیر تو 42 روزگی من و گل دخترم برای اولین روز تنها بودیم و بابایی هم رفت سر کار بابایی که کلا استرس داشت و امروز چند بار زنگ زد خونه حال دخملشو پرسید . اما منو دخملم امروز کارامونو انجام دادیم و با هم بازی کردیم و آهنگ گوش کردیم گیلدا جونم باکمک مامانی برای اولین بار سعی کرد غلت بزنه آفرین مامانی جیغ و دست و هورا. ...
1 تير 1393
1