گیلداگیلدا، تا این لحظه: 10 سال و 9 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
وبلاگ گیلداوبلاگ گیلدا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

دختر بهاری ما

23 ماهگی عزیز دلم

سلام عزیز دلم .. . یک ماه به تولد دو سالگیت مونده و تو هر روز داری بزرگتر میشی .. . هنوز باورم نمیشه که تو این همه بزرگ شدی و تا چشم به هم زدیم دو ساله شدی .. . کارات بزرگونه شده و حسابی شیطون شدی. .. تا حدودی لجبازی هم می کنی و اگه کاری بر خلاف میلت باشه جیغ می زنی و گریه می کنی .. . غذا خوردنت همچنان افتضاحه و به شدت بد غذایی کماکان هیچی نمیخوری و من در آرزوی اینم که تو وقتی میخوام چیزی دهنت بزارم دهنتو باز کنی .. . فقط ماست رو درست و بی دردسر می خوری .. . مدتیه خیلیییییییییییی تلاش میکنی خودت لباستو (مخصوصا شلوار)رو پات کنی.البته دراوردنش رو یاد گرفتی اما تو پوشوندن ...
20 فروردين 1395

تعطیلات عید 95 و سفرنامه شیراز

سلام دخملک نانازم امسال بعد از تحویل سال که 8 صبح بود، غروب ساعت 18 به سمت ایستگاه راه آهن حرکت کردیم و ساعت 19:30 با قطار به سمت شمال حرکت کردیم. روز اول خونه پدرجون بودیم و خونه بزرگترا عید دیدنی رفتیم و روز دوم به خونه آقاجون رفتیم و تا جمعه اونجا بودیم و عید دیدنی رفتیم و صبح جمعه پدرجون اومد دنبالمون. واما مسافرت: جای همه دوستان و عزیزان ما خالی در سفر شیراز سفر چهار پنج روزه ما که خیلی هم خوش گذشت. صبح شنبه 7 فروردین با پدرجون و مامان جون و داییها و زندایی و خونواده عموی مامانی به سمت شیراز حرکت کردیم. حدود ساعت 2 بعدازظهر کاشان بودیم و به باغ فین رفتیم. بعد از خوردن ناهار به سمت اصفهان ح...
15 فروردين 1395

عید 95 مبارک

سلام نفس مامانی و بابایی، گیلدای قشنگم، سال 94 هم تموم شد. لحظه تحویل سال 1395 سال میمون ساعت 8 و صفر دقیقه و 12 ثانیه روز یکشنبه اول فروردین این سال خوبو به دختر نازم که دومین عیدشه، همسر مهربونم، خونوادم و دوستای گلم تبریک میگم. برای دختر گلم آرزوی سلامتی، عاقبت به خیری، شادی، عمر طولانی و آرامش دارم و همینطور برای همه. برات سفره هفت سین چیدم که سبزه اشو لبو گذاشتم سبز شد. برای ناهارم سبزی پلو با ماهی درست کردم. عیدت مبارک میبوسمت عشقم ...
1 فروردين 1395

22 ماهگی دخملی

سلام خورشید زندگی مامانی مبارک مبارک 22 ماهگیت مبارک کارهای این ماهت: یه بار شمال که بودیم موقع شام برات غذا ریخته بودم اما نمیخوردی. یهو ورداشتیش بذاری دهن من بت گفتم من خودم میخورم این مال توئه بخور. برگشتی با حالتی که مثلا گولم بزنی بم میگی ببین پدرجون میخوره!!! حرف زدنت هر روز بیشتر از دیروز پیشرفت میکنه، دیگه جملات 4،5 کلمه ای و جملات ترکیبی میگی. یه بار رفته بودیم بوستان گفتگو، اونجا خرابکاری کردی. بردمت تو دسشویی شستمت بعد رفتیم نمازخونه پوشکتو بپوشونم دیدی نمازخونه است گفتی مهر بده ابپر کنم (نماز بخونم، گاهی میگی نماز بخونم گاهیم ابپر کنم )، داشتی نماز میخوندی...
20 اسفند 1394

اولین آرایشگاه

دوشنبه سوم اسفند ماه 94 دقیقا 21 ماه و 12 روزت بود که اولین آرایشگاه عمرت رو تجربه کردی... دخمل گلم از وقتی که به دنیا امده بودی دست به موهات نزدیم آخه کلا موهات کم پشت و نازکه... هیچ گیره مویی توی موهات گیر نمیکنه و خودتم نمیذاری ببندم بدت میاد... و موهات نامنظم بلند شده بود که به آرایشگاه رفتیم..... ساعت شش وقت داشتیم... ابتدا لباست رو در آوردیم و تو صندلی ماشینی اونجا نشستی و عمو آرایشگر شروع به کوتاه کردن موهات کرد... خیلی خوب بودی و با اسباب بازیایی که اونجا بود مشغول شدی تا اینکه عمو آرایشگر خواست جلوی موهاتو کوتاه کنه و حسابی گریه کردی. خیلی محیط خوبی بود و خیلی مهربون بودن تونستن تو رو سرگرم کنن، اسباب بازی بت دادن، برا...
3 اسفند 1394

روز عشق

امروز خیلی روز عشق گیلدای قشنگم هم تولد حضرت زینب و هم ولنتاینه. ایشالله همیشه مثل حضرت زینب صبور و مقاوم و سرشار از عشق باشی. اینم کادوی دخترم، مبارکت باشه. ...
25 بهمن 1394

توجه توجه تولد مامانمه

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری ! مادر یعنی به تعداد همه روزهای اینده تو، دلواپسی ! مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد ! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود ! مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن تولدت مبارک مامانی گیلدا و بابایی       پی نوشت مامانیایی: همین الان لب تاپمو روشن کردم گوگلو باز کردم جی میلم اونجا ثبته. دیدم نوشته گوگل با کیک و شیرینیه موس رو بردم رو...
23 بهمن 1394

21 ماهگی شیرین عسلم

دختركم نازگلم ديگه فقط 3 ماه مونده تا تولد 2 سالگيت.. به همين زودی گذشت ... این ماه هم پر بود از خاطرات شیرینی که زیبایی هایی به اندازه ی تمام ستارگان آسمون داره و دیگه اینکه دخترم ، گیلدای عزیزتر از جونم هر روز داره بزرگ و بزرگ تر میشه و من و بابایی شاهد تمام این لحظات زیبای زندگیمون هستیم و به خاطرش شکرگزار خدای بزرگ هستیم. میدونم این حرفو همیشه بهت میگم ولی چیکار کنم هر ماه یه تحولی تو رفتارات و حرکاتت هست که فک میکنم دیگه کاملا بزرگ شدی . کارهای این ماهت: هر وقت میگم لا لا داری یا خوابت میاد میگی: نه میگم وقتی تشنه امون میشه چی میخوریم ؟ میگی: آب یه بار رفتی یکی از عروسکاتو آورد...
20 بهمن 1394

تولد بابامه

So the year turns and it’s your birthday I wish you joy and laughter for today May the sun show you its warm smile Bathing you in sunshine once in a while May the rain never fall too often for you And all of your dearest wishes come true When you rise may the day give you light And when you sleep have a pleasant night Today is your birthday have a good time And may all your days be bathed in sunshine     بابا جونم   29 سالگیت مبارککککککککک ایشالله  تولد  120  سالگیتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ...
9 بهمن 1394